جدول جو
جدول جو

معنی خاک سپاری - جستجوی لغت در جدول جو

خاک سپاری
تدفین، به خاک سپردن مرده
تصویری از خاک سپاری
تصویر خاک سپاری
فرهنگ فارسی عمید
خاک سپاری
تدفین، دفن، کفن ودفن، به خاک سپردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جان سپاری
تصویر جان سپاری
جانبازی، فداکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاکساری
تصویر خاکساری
افتادگی، فروتنی، تواضع، خواری، ذلت، هر یک از پیروان فرقۀ شیعی مذهب خاکساریه (فرقه ای از متصوفه)
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
سپاس خاک بجا آوردن.. ازخاک تقدیر کردن. خاک را احترام گذاردن:
قیمت این خاک بواجب شناس
خاک سپاسی بکن ای ناسپاس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
سپردن ملک. تفویض مملکت. واگذاری کشور و پادشاهی به دیگر کس:
ای ملک ستانی که بجز ملک سپاری
با تو ندهد فایده یک ملک ستان را.
انوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دهی از دهستان موکوئی بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 45 هزارگزی باختر آخوره. ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر دارای 167 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان لری است. آب آنجا از چشمه ومحصولات غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
منسوب به خاکسار، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خاک آلودی، (شرفنامۀ منیری)، عجز و تواضع، (آنندراج)، افتادگی، نامرادی، خواری، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 384) : که در نگونساری و خاکساری ایشان و راحت و آسایش انام و تازگی ایام است، (تاریخ قم ص 4)،
لباس عافیتی به ز خاکساری نیست
به این لباس سبک از جهان قناعت کن،
صائب (از آنندراج)،
هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است
می نهد چون بوریا پهلوی لاغر را به خاک،
صائب
لغت نامه دهخدا
گروهی از صوفیه میباشند که مذهبشان شیعه و بنام سلسلۀ جلالی خاکسار معروفند، دوکتاب تحفۀ درویش و گنجینۀ اولیاء از این فرقه منتشر شده است، ریاست این فرقه اکنون با مطهر علی شاه است، در تهران، مشهد و کوفه خانقاه و مراکزی دارند
لغت نامه دهخدا
تصویری از جان سپاری
تصویر جان سپاری
عمل جان سپار جان دهی فداکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکساری
تصویر خاکساری
منسوب به خاکسار، از فرقه خاکساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان سپاری
تصویر جان سپاری
فداکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاکسپاری
تصویر خاکسپاری
کفن و دفن، تدفین، دفن
فرهنگ واژه فارسی سره
افتادگی، تواضع، خشوع، فروتنی
متضاد: غرور، خواری، ذلت
فرهنگ واژه مترادف متضاد